قلبام، همیشه با امید عشق، زنده بود
حالا دگر، به روی خود، کفن کشیده است
دائم سکوت کن سکوت، ای ترانهخوان!
زیرا که دل، سرود مرگ را شنیده است
در کوچههای شهر، باز هم صدا صدا
در حنجره سکوت میکند، که دیده است؟!
عمرم تباه گشت و ماه بیبهانه مُرد
باری خدا سکوت کرده و عشق مرده است
شایان شکیب
برچسب : غزل عراقي,كلمات عزازي غزل,اشک غزل عزاداری سنتی بوشهر, نویسنده : cshayanshakib4 بازدید : 199