شب، سایهی سیاه مرگ را خریده استدل، جامهی عزای عشق را تنیده است قلبام، همیشه با امید عشق، زنده بودحالا دگر، به روی خود، کفن کشیده است دائم سکوت کن سکوت، ای ترانهخوان!زیرا که دل، سرود مرگ را شنیده است در کوچههای شهر، باز هم صدا صدادر حنجره سکوت میکند، که دیده است؟! عمرم تباه گشت و ماه بیبهانه مُردباری خدا سکوت کرده و عشق مرده استشایان شکیب,غزل عراقي,كلمات عزازي غزل,اشک غزل عزاداری سنتی بوشهر ...ادامه مطلب