اصالت و انسان‌های فرامایه و فرومایه

ساخت وبلاگ

❇️موضوع: اصالت و انسان‌های فرامایه و فرومایه

❇️نویسنده: #شایان_شکیب

شاگرد: استاد اصالت چیست، چه ویژگی‌هایی دارد و ماهیت آن چگونه است؟ چرا به بعضی آدم‌ها می‌گویند اصالت دارد و به برخی می‌گویند اصالت ندارد. مگر چه ویژگی‌هایی آن‌ها را از هم جدا می‌کند؟ آیا اصالت، بیش‌تر به پیشینه یا تاریخچه مربوط می‌شود؟

استاد: اصالت، مترادف با قدمت یا سن نیست؛ بلکه یکی از پیش‌نیازهای اصالت، قدمت و سن است تا ثبات لازمه‌ی آن را بنمایاند. درحقیقت، بخش بزرگ یا پیکره‌ی اصلی اصالت از ارزش‌های انسانی تشکیل شده است که حاصل دارابودن صفت‌هایی چون اخلاق‌مداری، اندیشه‌ورزی، راست‌گویی، درست کرداری، نیکوکاری، گذشت، فداکاری، هم‌یاری، نوع‌دوستی، عشق‌ورزی، پای‌بندی، وفاداری، بخشندگی، مهرورزی، شجاعت، محبت، خویشتن‌داری، بی‌زاری از کینه، گریز از گناه و دروغ و ستم و ریا و بی‌مسئولیتی و بی‌عدالتی و خیانت است. این صفت‌ها سرچشمه‌های افتخار، اعتبار، منش، ارج، سرشت، رفتار، نیت، کردار و سرانجام شخصیت راستین انسان هستند. هر اندازه این ویژگی‌ها در انسانی پررنگ‌تر و برجسته‌تر باشند، آن انسان افتخار، اعتبار، ارج، ارزش، قانون‌مندی، منش و درکل، روان و شخصیتی والاتر و درنتیجه، اصالتی بیش‌تر و برازنده‌تر دارد. 

کسی که با هر بادی می‌لرزد و با هر سازی می‌رقصد، اصالت ندارد. 

کسی که به چپ نگاه می‌کند، از راست می‌رود، اصالت ندارد.

کسی که از راست می‌گوید، اما به‌چپ می‌اندیشد، اصالت ندارد. 

کسی که میان مردم سربه‌زیر، ولی درتنهایی بی‌حیاست، اصالت ندارد.

کسی که می‌گوید، اما عمل نمی‌کند؛ نمی‌گوید، ولی عمل می‌کند، اصالت ندارد. 

کسی که آرام است، اما نقشه می‌کشد، اصالت ندارد.

کسی که دست می‌بوسد، ولی دست‌بوسیده را باور ندارد؛ دست نمی‌بوسد، اما دست‌بوسیده را باور دارد، اصالت ندارد.

کسی که یکی به نعل می‌زند، یکی به میخ، اصالت ندارد.

کسی که به وقت نیاز، رنگ عوض می‌کند، اصالت ندارد.

کسی که جانماز آب می‌کشد، اما دین‌دار نیست، اصالت ندارد.

کسی که جوفروش، ولی گندم‌نماست، اصالت ندارد.

کسی که پاشنه‌ی دهان را به ناسزاگویی می‌کشد، اصالت ندارد.

کسی که در سوگ هم‌نوع می‌خندد و در سور او می‌گرید، اصالت ندارد.

کسی که در بخشش به نیازمند، آب از دست‌اش نمی‌چکد، اصالت ندارد.

کسی که با دزدیدن سرمه از چشم، به نوایی رسیده است، اصالت ندارد.

کسی که در جنگ با هوا و هوس، قافیه را به گناه می‌بازد، اصالت ندارد.

کسی که شریک دزد و رفیق قافله است، اصالت ندارد.

کسی که به هنگام منفعت چشم بر هر چیزی می‌بندد، ولی به وقت زیان، چشم بر همه چیز می‌گشاید، اصالت ندارد.

کسی که گرگ در پوستین میش است، اصالت ندارد.

کسی که گاوبندی می‌کند، دروغ می‌گوید، عهد را می‌شکند، وفا ندارد، قال می‌گذارد، در میان مردم، هر گاه بخواهد، خود را به خواب خرگوشی می‌زند و دسیسه می‌کند، اصالت که ندارد هیچ، بلکه انسان نیست. موجودی دو پا هست که اختیارش با خودش نیست. رباتی است که گوهره‌ی انسانی ندارد. طبلی است توخالی که صدا دارد و بس. سگی زرد است که برادر شغال است.

کسی که همه‌ی هم و غم و دغدغه‌اش این است که تنها گلیم خود را از آب بکشد و تنها برای نجات خود، پای‌اش بیفتد، هتا به مرگ بشریت کمر همت می‌بندد، خون‌خواری دورو است که نه فقط اصالت ندارد، بلکه از سطح حیوانیت خود فراتر نرفته است تا بفهمد اصالت چه هست، کجاست و چگونه به دست می‌آید.

گدایی‌ هست که آن همه ادا دارد، هرچند سرمایه‌ی اقتصادی فراوانی داشته باشد‌. سر‌به‌هوایی هست که اجل دور سرش می‌چرخد. فرومایه‌ای هست که برای لای جرز خوب است. پلیدی هست که پای‌اش روی پوست خربزه است. پلشتی هست که پیوسته در رویارویی با دیگران، توزرد از آب درمی‌آید. 

انسان‌های والا و فرامایه، با ظاهر و باطنی روشن، زلال و یک‌رنگ، روانی بلند دارند و صاحب اصالت هستند، یعنی انسان‌هایی اصیل هستند که گوهر انسانیت در وجودشان بزرگ‌ترین دارایی آن‌هاست. اما انسان‌های پست و فرومایه که ظاهر و باطنی تار و کدر دارند، بدبین و انتقام‌جو بوده و دارای روحی کوتاه هستند. آن‌ها مانندِ آب گل‌آلودند و به همین دلیل،‌ طرف‌داران اندک، ولی دشمنان بسیار دارند و بیش‌تر مردم از آن‌ها بی‌زارند، چون برای بشریت زهر هستند و مایه‌ی شر و زیان، نه پازهر و مایه‌ی خیر و برکت. کم‌تر کسی به آن‌ها حسادت می‌کند، چون حسادت به پلیدی‌ها و پلشتی‌ها، کار کودن‌ها و شرورهای شیطان‌پرست و شیطان‌صفت است، نه خردمندان و خیرخواهانِ خداپرست و انسان‌گرا.

انسان‌های میانه یا عادی، ظاهرشان شفاف، اما باطن‌شان کدر است. این گروه در هنگام نیاز، خطرناک می‌شوند. دشمنان کم و دوستانی زیاد دارند؛ چون بیش‌تر مردم در این طیف قرار دارند. این‌ها همان‌هایی هستند که هم‌رنگ جماعت می‌شوند و به ساختارها پای‌بندند و رسوانشدن را بر سرکشی اصلاح‌گرانه ترجیح می‌دهند؛ بی‌خبر از این‌که در هنگامی که فکرش را نمی‌کنند، مشت‌شان باز گشته و خوار و رسوا می‌شوند.

ولی انسان‌هایی وجود دارند که هم ظاهر و هم باطن‌شان شفاف و زلال است. این گروه، بهترین ‌گونه‌ی انسان هستند که هیچ‌گاه خطرناک نیستند، مگر این‌که حیثیت آن‌ها به بازی گرفته شود. به همین دلیل، بیش از گروه‌های دیگر مورد احترام و ارج هستند و در همان حال، بیش‌تر هم مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. این گروه، هم دشمنان، هم دوستان و هم حسودان پرشماری دارند که دلیل اصلی آن، جایگاه والای آن‌هاست که مایه‌ی حسرت و در نتیجه عامل حسادت می‌شود. این دسته، به معنای راستین واژه، اصالت دارند و ناب نابند با گوهری تاب‌ناک از انسانیت در درون و نهادشان.

روی‌هم‌رفته، اصالت، با ویژگی‌هایی چون شرافت، عطوفت، سخاوت، عدالت و انسانیت، مترادف و هم‌ساز است و با خصلت‌هایی مانندِ رذالت، خیانت، حماقت، حسادت و حیوانیت، متضاد و ناساز است. بنابراین، آدمی که اصالت دارد، پیش از هر چیزی، شرافت و انسانیت دارد و طرف‌دار عدالت، انصاف و آزادی برای رهایی انسان از ستم‌ و بی‌عدالتی است. کسی هم که به هر بهانه‌ای این‌گونه نیست، اصالت ندارد هتا اگر پیامبرگونه موردپسند مردم باشد. انسانی که اصالت دارد از کژی‌ها و بدی‌ها دوری کرده، برائت می‌جوید و انسانی که اصالت ندارد، مسیر، قالب و چهارچوبی درست‌، مشخص و پالوده برای زندگی ندارد؛ خوبی و بدی را درمی‌آمیزد و حیوان‌گونه به آن‌ها می‌چسبد و با آن‌ها قرابت دارد تا بلکه به هدف‌اش برسد. کسی که اصالت ندارد، بی‌گمان انسان نیست، هرچند که به‌نادرستی انسان بنماید. 

آدم بی‌اصالت باید بداند و در نظر داشته باشد که در، همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد. این است که می‌گویند سیب پای درخت‌اش می‌افتد.

شاگرد: پس من تا کنون درباره‌ی اصالت‌داشتن و اصالت‌نداشتن بسیاری از آدم‌ها دچار اشتباه شده‌ام، چرا که با این توضیح و تبیین و روشن‌سازی که شما فرمودید، بسیاری را که من بااصالت می‌پنداشتم، بی‌اصالت هستند و برعکس.

استاد: همین‌طور است‌. نه تنها شما، بلکه بیش‌تر مردم اصالت را در ثروت مالی و پست و مقام و ظاهر می‌بینند، به همین دلیل ملاک‌های شناختی نادرستی دارند.

شاگرد: یک جهان سپاس‌مندم.

✍ #شایان_شکیب

شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا...
ما را در سایت شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cshayanshakib4 بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 28 اسفند 1398 ساعت: 17:30