عشق بازی‌چه

ساخت وبلاگ

وقتی که چشم‌ات بی‌هوا آواز در جان‌ام سرود
ذوق‌ام به روی‌ات بال زد، شوق‌ام به سوی‌ات رو نمود

پیش از همین دم که برای‌ام پل زدی تا قلب خود
هرگز گذر از روی پل‌ رویای هر روزم نبود

دل را کشاندی تا دل‌ات، تن را شرر انداختی
رفتی و ردی جای ماند از آتشی بی‌‌ردِ دود

باری به امیدی گران، در اوج احساسی وزین
عزم‌ات نمودم پرتپش، سوی‌ات دویدم تند زود

از پل گذشتم بی‌صدا تا پیچ منزل‌گاه دل
اما نمی‌دانم چرا گردش به چپ‌ ممنوع بود

آن دم که بازی‌گر شدی تا با دل‌ام بازی کنی
بازی‌چه کردی عشق را، آخر دل‌آزاری چه سود؟!

دیدم سراب است این‌چنین درگیر رویای‌ات شدن
پس ناامید از راه خود برگشت کردم بی‌شهود
#شایان_شکیب

شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا...
ما را در سایت شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cshayanshakib4 بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 1 خرداد 1398 ساعت: 20:15