خنیاگر درد

ساخت وبلاگ

 

برای استاد بزرگ آواز ایران؛ محمدرضا شجریان

(1)

بازتاب صدایت

ای خنیاگر, خروارها درد

چون پژواکی از کوهسار

همه ی داغ ها را می پیچاند

در دالان های دمار روح آدمی.

های! در زمانه ی دشنه و درد

رواست این گونه ماتمی.

آری رواست در سرزمین مویه و مرگ.

 (2)

نازم به بانگ ات!

آن گونه که چنین های و هوی آغاز می کنی

بی تاب می شوم، بی تاب

هنگامی که چهچه زنان

مسیر عروج یادها را باز می کنی.

 (3)

جار احساست در آسمان خرافه

چون آذرخشی خوف آور

انسان فراموشکار را نهیب می زند

در گرگ و میش زمستان سخت این سرزمین سوخته

تا خواب های آشفته ی نسیان را بر آوار تمدن شکوهمندش واژگون سازد.

سوزْآوازات، این هازمان چشم‌وگوش بسته را می نهیبد

تا نسیم آبشار سرزندگی را بر خلاجای خسته ی وجود بردمد و

اینچنین، آغازی دیگرباره بیاغازد.

 (4)

آه! چه بی دریغ، طنین پرتپش بانگ تو را بازیافته ام

چه بی قرار، آغوش پرواز برگشوده ام

در هزارتوی دهلیزهای انتظار!

 (5)

ای نغمه ات نوازشگر احساس ها!

دل تاریخ، درد انسان این ویرانه را فریاد می کشد از گلوگاه حنجره ات

به گستره ی بیابان های یأس

ای نای ناله ات رویاننده ی یاس ها!

 (6)

ندای تو

فریادیست پرطنین از ژرفنای تاریخی پرغریو

که این هنگامه، غیاب انسانی را جار می کشد.

نعره ای از درونست که سرکشانه به آسمان می تازد و

چشم در چشم امید تنگ ناامیدی می دوزد

در آرزوی فردایی روشن.

فریاد تو هیاهویی در بزنگاه درد است

نعره ای در کش و قوس جهل

و ناله ایست بر شکست نبرد.

 (7)

کوهستان ها و تنگه ها

بانگ دردت را پیوسته باز می تابند و

غریو شورمند فغان ات در غوغاکده ی این شوره زار سوزان

پیچان، سرگردان، می چرخد در دالان های استبداد.

ناله های جانکاهت

غبارها را نفسگیر می زداید از پنجره های بی روزن بیداد.

 (8)

من به بانگ زجه هایت

به دیسه های پرفروغ

سرودها درانداخته ام و بیدارباش قافله ها را زیست کرده ام.

من در هزارتوی آواهای دلنشینت

رازهای مگو دریابیده ام

تا در تکاپوی راستینه ی هنر

راهی به چشمه های نور زنم از ژرفنای مغاک های تاریک.

 (9)

به نادیده خدایی سوگند که به آفرینش انسان دست برگشاد

چون ایلازری که به بانگ عیسا از گور برخاست

از گود برخاسته ام به نای ناله ات.

 (10)

ای خنیاگر, سوز و گدازها!

چه غمگنانه جار می کشی

داغ آدمی را در گوش های روزگار!

و من به پاس این هنر

چه غریبانه تندیس تو را در سوبهار خاطرم کاشت کرده ام

و چه پرپیمانه از این یادگار درد، اندوه، برداشت کرده ام.

شایان شکیب

شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا...
ما را در سایت شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cshayanshakib4 بازدید : 158 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 3:04