, ...ادامه مطلب
روز تولد تو، روز طلوع عشقه روز شکفتن دل، روز پری، فرشته این قده خوب وُ نازی که شک ندارم اصن تو سهم هر کی باشی، جاش توو دلِ بهشته روز تولد تو، روز فرشِه هسش روزی که دسِ غصه، از پشت بسِه هسش روز تولد, ...ادامه مطلب
«رسیدن به هدفهای والا»شاگرد: استاد، من برای رسیدن به هدفهای والا، همیشه در کش و قوس کوشش و تقلا دست و پا زدهام و دچار بیم و امید شدهام، به گونهای که نمیدانستم دنبال چه هستم و برای چه. به عبارتی, ...ادامه مطلب
همچو جانی کهاز نفس، لب بربستبارِ دیگر، سالِ دیگر، بگذشتباز، نوزایی و نوروز از نوبارِ دیگر باز هم، روز از نوباز، عید آمد و آتشبازیگشت و گردش، رخبهرخ طنازیجشنِ بازیچهیِ ناهمسنگیبزمِ رومی با نوایی, ...ادامه مطلب
❇️موضوع: اصالت و انسانهای فرامایه و فرومایه❇️نویسنده: #شایان_شکیبشاگرد: استاد اصالت چیست، چه ویژگیهایی دارد و ماهیت آن چگونه است؟ چرا به بعضی آدمها میگویند اصالت دارد و به برخی میگویند اصالت ندار, ...ادامه مطلب
«رویای عشق»چشم انتظارم تا برویی از نهانام عشق!بالندهام سازی به سوی آسمانام عشق!تالاب تاریکی پر از اشکام که میبینیواماندهای در زیر یک بار گرانام عشق!اندوهبارم، پرغبارم، پر غمام، اماخود را برای, ...ادامه مطلب
«بارگشت به خویشتن»دست شست آدم از آن وادی رحمت آنجاتا که افتاد به این چالهی زحمت اینجاآه! آنکس که چنین تلخ به خواری افتدبیگمان شورش و طغیان بکند بر دنیاچون که باید به مجازات گناهاش از نوپاک گردد , ...ادامه مطلب
«خوشبختی»#شاگرد: آیا هر کس احساس خوشبختی کند و این احساس او را همواره شادکام و آرام سازد، خوشبخت است؟#استاد: بیگمان، اگر به این یقین برسد و این احساس در او پایدار بماند و در ژرفای خویش، آن را یا, ...ادامه مطلب
زادن، چگونه نوید زندگی است هنگامی که به هر نگاهی نمای مردگیست؟! جهان چگونه نمود هستیست هنگامی که همه ذراتاش رو به نیستیست؟! هرچه میروید، میپوسد هرچه پا میگیرد فرو میریزد، در میشکند. انگار، زن, ...ادامه مطلب
«تو را میپرستم» نفس بیحضورت کشیدن حرامام و دل بیوجودت تپیدن حرامام تو چون ماه بدری به بالای کوهی نگاه از نگاهات بُریدن حرامام به هر جا نظر میدوانم تو هستی نگاری به جز تو گُزیدن حرامام ل, ...ادامه مطلب
« روباهان,ِ ریا» ای سراپا کجسلیقهگان پرآوا! ای طرفداران جنگ و آتش و دعوا! ای خیانتپیشهگان آستینچرکین! ننگ و نفرین، لعنت ما بر شما بادا! ای دسیسهبازهای غرق در تزویر! بیگمان روزی همه هستید در ز, ...ادامه مطلب
با رویش, تو پانگهآ* بودم که به هفت قاره فروپاشیدم با طلوع تو پانتالاسا** بودم که به پنج اقیانوس فروریختم عشق، بیتابی شگرفیست که با تو تجربهاش کردم؛ اینک نگاهات آبشاری از آرامشست که بر من می, ...ادامه مطلب
همچو جانی کز نفس لب بربستبار دیگر، سال دیگر، بِگذشتباز، نوزایی و نوروز از نوبار دیگر باز هم روز از نوباز، عید آمد و آتشبازیگشت و گردش، رخبهرخ طنازیباز، یک سفره پُر از بیرنگیهفتسینی با کتابی زنگیجشن ملی زیر یوغی تازینحس باشد عیدِ با ناسازیعید نوروزی اگر ایرانیستپس چرا پوشش آن اسلامیست؟!ژست قرآن روی سفره، حالاورد یا یا یا، حَوِل حال، اینجا؟!حیف از میه, ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب