شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا

متن مرتبط با «کاش میشد خنده را تدریس کرد» در سایت شایان شکیب- شاعر و ترانه سرا نوشته شده است

جهان شاعران

  • شاعران، ره‌رُوانِ دنیایندمی‌روند از جهان وُ می‌آیندمرگ در سرنوشت‌شان جاری‌ستباز، اما حیات می‌زایندشاعرانی که راستین هستندچون فرشته مدام می‌پایندمثلِ پیغمبرانِ بی‌شیلهپاسبانانِ نهان وُ پیدایندشاعران جز خلوص انسانیدست بر گوهری نمی‌سایندزخم جان می‌خورند اما بازجان‌فشانِ خدای یکتایندبیش وُ کم در میانِ جمع امادرحقیقت غریب وُ تنهایندبر ستم با روانِ پرآشوبمی‌خروشند چون که دریایندشاعران از تبار خورشیدندگرم و پُرنور وُ ناز وُ زیبایندعاشقانی پُر از صفا هستندخوب و گیرا، عزیز وُ شیدایندخاندانی نجیب وُ آزادهمهربان، باوفا، شکیبایندچون زمینی پُر از قلم‌زارندجنگلی در کویرِ دنیایندجنس‌شان آب وُ خاک وُ از نور استد زمین وُ زمان، هویدایندشاعرانی که شعر می‌بارنداز گذرگاه عشق می‌آیندچون که با روح عشق، هم‌زادندماندگارند وُ پای بر جایندشاعرانی که شعر می‌سازنددر قدم‌گاهِ عشق، بی‌جایندشعرسازان، از آنِ مادونندشعرگویان از اوجِ بالایندشعرسازان، نمودِ یک برکهشعرگویان، نمادِ دریایندشعرسازان به لطفِ آموزشخشک‌رودی کریه‌سیمایندشعرگویان به پاسِ ذوقی نابدره‌ها را پُرآب می‌نْمایندشاعران را خدا نگه دارداز بلا، چون که نور دنیایندزندگی را قشنگ وُ رنگارنگناز وُ پرجاذبه می‌آرایندتا که دنیا قشنگ‌تر باشدخود را به درد وُ غم می‌آلایندشوق، پرواز، عشق‌بازی، نازویژگی‌های هر فریبایندیک به یک قله‌های انسانیرا به نیروی عشق، پیمایندپس به دور از گزند وُ آسیبیدر نفس‌گاهِ عشق، آسایندشاعران در دفاع از انسانقهرمانی مسیح‌آسایندعاشقانی مثالِ مجنون‌انددل‌برانی به‌سانِ لیلایندجای‌شان بی‌کرانِ کیهان استهم در این‌جا وُ هم در آن‌جایندهر یکی خود، پیمبری هستندتا دری سویِ دوست بگشایندپیش‌گامانِ راهِ آزادیخود، گرفتارِ در قفس‌هایندراه‌پویانِ عد, ...ادامه مطلب

  • «نوروز فقط ایرانی‌ست»

  • هم‌چو جانی که‌از نفس، لب بربستبارِ دیگر، سالِ دیگر، بگذشتباز، نوزایی و نوروز از نوبارِ دیگر باز هم، روز از نوباز، عید آمد و آتش‌بازیگشت و گردش، رخ‌به‌رخ طنازیجشنِ بازیچه‌یِ ناهم‌سنگیبزمِ رومی با نوایی, ...ادامه مطلب

  • اصالت و انسان‌های فرامایه و فرومایه

  • ❇️موضوع: اصالت و انسان‌های فرامایه و فرومایه❇️نویسنده: #شایان_شکیبشاگرد: استاد اصالت چیست، چه ویژگی‌هایی دارد و ماهیت آن چگونه است؟ چرا به بعضی آدم‌ها می‌گویند اصالت دارد و به برخی می‌گویند اصالت ندار, ...ادامه مطلب

  • بی‌قراری

  • «بی‌قراری»یادش به‌خیر! وقتی که دل را سپردم‌اتبا روح بی‌قراری، دل از کف ربودم‌اتیادش به‌خیر! حس را به حس، تاق می‌زدیبا هر نگاه ناز و به جوابی که دادم‌اتیک بی‌قرار بودی که زنهار می‌زدیهر دم که بی‌هوا، غ, ...ادامه مطلب

  • تو را می‌پرستم

  • «تو را می‌پرستم» نفس بی‌حضورت کشیدن حرام‌ام و دل بی‌وجودت تپیدن حرام‌ام   تو چون ماه بدری به بالای کوهی نگاه از نگاه‌ات بُریدن حرام‌ام   به هر جا نظر می‌دوانم تو هستی نگاری به جز تو گُزیدن حرام‌ام   ل, ...ادامه مطلب

  • پارسی را پاس بداریم: بخش سوم

  • نادرست                                          درست در بعضی/برخی‌ موارد/ مواقع           گاهیعدم توجه                                    بی‌توجهیعدم دقت                                      بی‌دقتیعدم وجود                                            نبودعدم پذیرش/ قبول                     نپذیرفتن، , ...ادامه مطلب

  • کاش می شد

  • ,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد خنده را تدریس کرد ...ادامه مطلب

  • باد بی قراری

  • باد بی قراری، سوی من وزيده باز از ره دور، بوی تو رسیده   رازها نگفته، در سینه دارم حوری بهشتی، غنچه ی دريده   راز روز دیدار، راز عشوه هايت راز باده های، بی تو سر کشیده   راز عشق و مردن، دیدن و برشتن راز آن نفس که بر نفس دمیده   راز دست های گرم و باصفايت بی خیال هر راز، قصّه سر رسيده   نه نمی شه هرگز، رفت و بی تو گم شد بی تو شد نصیبم، قامتی خميده   ای همه وجودم، بسته به وجودت باز هم دگربار، قلب من تپيده   لحظه های بی تو، یک به یک فنا شد آرزوی دیرین، نور جان و دیده   آشنای دیروز، یادمان فردا طوطی فراری، پوپک ندیده   کاش می رسیدی، کاش می رسیدم تو به این سیاهی، من ,این باد بی قراری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها