وقتی که چشمات بیهوا آواز در جانام سرودذوقام به رویات بال زد، شوقام به سویات رو نمودپیش از همین دم که برایام پل زدی تا قلب خودهرگز گذر از روی پل رویای هر روزم نبوددل را کشاندی تا دلات، تن را , ...ادامه مطلب
«بارگشت به خویشتن»دست شست آدم از آن وادی رحمت آنجاتا که افتاد به این چالهی زحمت اینجاآه! آنکس که چنین تلخ به خواری افتدبیگمان شورش و طغیان بکند بر دنیاچون که باید به مجازات گناهاش از نوپاک گردد , ...ادامه مطلب
,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد خنده را تدریس کرد ...ادامه مطلب